Wednesday, 30 December 2009

علی ماند و حوض اش


پایان هفته دوم دی ماه است. هفته ای که "خونین ترین روز" را در تاریخ ایران به ثبت داد. هفته ای که عاشورا مکرر شد و حتی آمریکارا تکان داد وجهان را لرزاند وقتی دید که قاتلان ندا ـ چهره سال روزنامه تایمز- با اتومبیل پلیس از روی جوانی ردشدند و اورا باآسفالت یکی کردند.

نظامی که دیگر نظامیان سخنگویانش هستند، ملت دلاور ایران را تهدید کرده بود که باشدت بیشتر روبرو خواهد شد، در ظهرعاشورا میلیونها نفر را در خیابان ها دید.

محمد جواد اکبرین که گفته بود "عاشورای امسال به جنبش علیه دیکتاتور سرعت می‌بخشد" وقتی شعارهارا شنید حتما باور نکرد که سرعت دراین حد باشد.

عبداله شهبازی که بر اوضاع ایران اشراف دارد، نوشت: "روزعاشورا تهران در دست مردم بود. تهران چهره‌ای شبیه به روزهای مشرف به ۲۱ و ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ داشت."

عکس تکان دهنده ای از درگیری مردم با لباس شخصی ها درجهان منتشر شد. یک سایت ایرانی زیراین عکس نوشت: "این پل کالج، در روزعاشوراست. آنها که تیراندازی می کنند، افراد گروه ویژه وابسته به بیت رهبری اند که نامشان شده «لباس شخصی». سردار وحید در بیت رهبری فرماندهی آنها را برعهده دارد. آنکه با سنگ از خود دفاع کرد، حرمت عاشورا را شکست و یا آنکه به سمت مردم شلیک کرد؟"

شب که خبر رسید 38 نفر جان خود را نثار آزادی ایران کرده اند، وقتی فیلم عبور اتومبیل پلیس از روی جوان دلاوری پخش شد، عکس دختر تنهای اسیر درمیان آدمکشان که انتشار یافت، هنگامی که خبر ترور خواهر زاده مهندس موسوی رسید، دیگر غروب بود و جمعیت به جانب حسینیه جماران می رفت تا به سخنان محمد خاتمی گوش کند. او داشت می گفت "آزادی از جان امام حسین هم مهمتر است" که اوباش شیشه های حسینیه جماران را درهم شکستند. دقایقی بعد فریاد بیش از صدهزار تن تهران رابه لرزه در آورد:

- یا مرگ یا آزادی...

صدا از اقیانوس ها گذشت و به گوش باراک اوباما رسید. او تعطیلات خود را نیمه تمام گذاشت و به واشنگتن بازگشت تا کشتار مردم ایران را محکوم کند.

رئیس دولت کودتا که فقط با رسانه های خارجی مصاحبه می کند تا میزان وطن پرستی خود را بیشتر اثبات کند، داشت می گفت: "ایران کشور آزادى است." و گوینده همان شبکه نظر دولت آمریکا را منعکس کرد: "ایران همانند یک دولت پلیسی رفتار می‌کند."

و مسئولان پلیس در تهران با ترس و لرز پیدایشان می شودو هرکدام چیزی می گویند مغایر با دیگری. احمد رضا رادان ـ متهم اول جنایات کهریزک ـ آماری برای "صفحه حوادث" کیهان همکارش "برادر حسین" می دهد: یکی از پل افتاده است. دیگری زیر ماشین رفته و...

رئیسش احمدی مقدم آمار را هشت نفر ذکر می کندو چیزی می گوید که مرغهای پخته به قهقهه درمی آیند. معلوم می شود قاتل مانند سریال های مبتذل تلویزیون سردار ضرغامی، پاترول پلیس را دزدیده است. لابد بعدهم که دستگیر شود به اطلاع همگان می رسد که از آمریکا یاانگستان برای انجام این نقشه آمده است.

در همین حال "ماموران امنیتی" سر گرم دزدیدن پیکر شهدا ازبیمارستان هستند. یکیشان "علی حبیبی موسوی" است که به اعتراف پلیس "ترور" شده است. سردار نقدی که علاوه بر شکنجه گری در امور جنایی هم خبره تاریخ است؛ عامل ترور را پیدا می کند. بله. این خود مهندس موسوی است که خواهر زاده ا ش را ترور کرده است.

لباس شخصی ها هم برای گرفتن انتقام از مهندس موسوی که یک ایرانی را ترور کرده است، به بیوت و دفاتر آیات منتظرِی، صانعی و دستغیب یورش بردند. حتما مجرمان سابقه داری که توسط سردار نقدی بسیج ومسلح شده اند، قصد دارند به این آیات منتقد درس اسلام بدهند.

دامنه دستگیری ها بازهم گسترش می یابد. تقریبا همه نزدیکان موسوی وکروبی و خاتمی دستگیر شده اند. هر کس را توانسته اند گرفته اند از مادر شهید تا همکار روزنامه نویس ما، ماشاء اله شمس الواعظین.

دستگیر شدگان را در اوین از دالان وحشت می گذرانند. در دو سوی دالان باریک مامورین باطوم بدست ایستاده اند و مردم را با شدت تمام می زنند. همین روزها مهدی کروبی که عملا درخانه محبوس شده، گفته است: "حکومت جماعتی وحشی را به جان مردم انداخته" است.

حسینیه اوین تبدیل به بازداشتگاه می شود.روش جلاد بزرگ سید اسداله لاجوری راباردیگر به کارگرفته اند. دهه شصت عینا باز سازی می شود.

"عاشورای خونین" به پایان می رسد. نیمه شب کیهان "برادر حسین" قسمت بعدی مرحله جدید کودتا را رقم می زند. تیتر اول کیهان بر فراز چندعکس فتو شاپی، چنین است: "خروش خودجوش سراسری مردم: به سران فتنه امان ندهید. "

از تهران خبر می رسد که درتدارک دستگیری موسوی، خاتمی وکروبی هستند.

روز بعد "محکومیت جهانی عاشورای خونین" تماشائی است. تنها ایرانیان نیستند که در سراسر جهان گرد می آیند.افکار عمومی دنیا و رسانه های جهان آزاد در خروشند.

تایمز می نویسد: "فروپاشی انقلاب نزدیک می شود."

تیتر اول گاردین این است: "اعتراض ها خاموش نشدنی است."

عاشورای خونین در صفحات اول روزنامه ها جهانی می شود.مدام برای همکاران خود در مطبوعات جهان توضیح می دهیم که عاشورا چیست، حسین زمانه کیست و یزید کدام است؟

نسل ایرانی بزرگ شده درخارج از کشور را می بینم که دوربین بدست می دوند. همسفران جوان من در رسانه های بزرگ جهان حضور تابناکی دارند و حالا میهن آنها را خوانده است. میهن در آستانه نجات است. ایران، صدا ها را یکی می کند.

یکی از آنهاست. در بی بی سی نوشته است: "عاشورایی که آمریکا را تکان داد. ورود حرکت های اعتراضی در ایران به مرحله ای جدید، موضع گیری های دولت آمریکا که ابتدا بسیار محتاطانه بود نیز تغییر شکل پیدا کرده است.روز دوشنبه باراک اوباما تعطیلات کریسمس خود را شکست و در برابر دوربین ها ظاهر شد تا برخوردهای خشونت بار روز عاشورا در ایران را محکوم کند. آقای اوباما رفتار حکومت ایران را بیدادگرانه خواند و گفت سرکوب وحشیانه و ناعادلانه حکومت، آرمان های مردم ایران را از میان نمی برد.اوباما همان رییس جمهوری است که اولین اظهار نظرش در باره انتخابات بحث انگیز اخیر ایران، چهار روز طول کشید، تا بعد از این مدت هم با ملاحظه بسیار بگوید از وقایع ایران ناراحت شده. اما حالا شش ماه پس از آن روزها، ابایی از محکوم کردن شدید اتفاقات ایران و درخواست آزادی زندانیان ندارد. "

و تنها امریکا نیست. روسیه متحد نزدیک جمهوری اسلامی بیانیه می دهد و از نظام تبری می جوید. چینی ها دارند بسرعت فاصله می گیرند. خانم آنجلا مرکل بر می خروشد. دولت فرانسه مگر می تواند در برابر مطبوعات کاردیگر کند. خون فرزندان ایران بر صفحه اول همه نشریات فرانسوی جاری است.

و کودتا چیان در میهن زخمی درتدارک اجرای نقشه کهنه دیگری هستند. از پاره کردن عکس آیت خمینی آبی گرم نشده است، قرآن رابر نیزه می کنند. می خواهند مردم را روز چهارشنبه به خیابانها بکشند و فرمان دستگیری "سران فتنه" را به نام آنها تمام کنند.

بسیح و سپاه وشورای نگهبان ازمسئولان می خواهند با "برخورد قاطع چشم فتنه را کور کنند."

انگار یادشان رفته که در شش ماه گذشته، گرفته اند وکشته اند و شکنجه داده اند و حتی به دختران وپسران ایران تجاوز کرده اند. دیگر کدام برخورد قاطع؟ چه می خواهنندبکنند که نکرده اند؟

روز چهارشنبه می رسد. کوه، موش می زاید. میدان انقلاب را بزور ساندویچ و ساندیس هم نمی توانندپر کنند.

کیهان تهران نوشته است: "اگرچه از آغاز فتنه، تمامي شواهد و قرائن و اسناد غيرقابل انكار از وابستگي سران فتنه به صهيونيست ها و دستور گرفتن مستقيم آنها از موساد- و يا از طريق سازمان سيا و براي موساد- حكايت مي كرد ولي آنچه روز عاشورا همگان شاهد بودند براي ديرباورترين افراد هم كمترين ترديدي باقي نمي گذارد كه سران فتنه و آشوبگران آن روز، مصداق بي چون و چراي «فئه باغيه» و دشمنان اسلام، امام، نظام و مردم هستند. دشمنان وحشي و خونريز و مأموران حلقه به گوش اسرائيل كه حتي از برنامه ريزي براي كشتن خواهرزاده خود نيز دريغ نمي ورزند!سران فتنه در حالي نقش ابن سعد و شمر و خولي را برعهده گرفته اند كه امروز در عاشوراي سال 1388 شمسي برخلاف آن روز در عاشوراي سال 61 قمري، حسين زمان تنها نيست و ديدند كه پياده نظام بزدل و اندك آنها بلافاصله بعد از حضور مردم مومن و پاكباخته چگونه به سوراخ ها خزيدند. از اين پس توده هاي عظيم و انبوه مردم، در مقابل سران فتنه و اراذل و اوباش اجاره اي آنها ساكت نمي نشينند و اگر مسئولان نيز امروز و فردا كنند، آنان حسين زمان را در ميانه ميدان تنها نمي گذارند. باور نمي كنيد؟! بگرديد تا بگردند."

توده هاي عظيم و انبوه مردم، دارند ساندویچ گاز می زنند. تلویزیون جمهوری اسلامی همه جمعیت را با لنز بسته می گیرد. احمد علم‌الهدی، امام جمعه مشهد، سخنرانی می کند. پیش ازاو واعظ طبسی- سلطان خراسان- سران فتنه را محارب خوانده است. سخنان پیشکار او نشان می دهد "اراذل و اوباش اجاره أي" کیستند:

"سخنران تجمع روز چهارشنبه حامیان دولت در میدان انقلاب با حمله شدید به معترضان و مخالفان دولت و تمجید از رهبر جمهوری اسلامی به عنوان "تنها گزینه رهبری روی کره زمین" معترضان به آیت‌الله خامنه‌ای را "مشتی بزغاله و گوساله" خواند.احمد علم‌الهدی، امام جمعه مشهد، که در اجتماع چند هزار نفری حامیان دولت که به دعوت سازمان تبلیغات اسلامی و برای محکومیت آنچه "هتک حرمت مراسم عاشورا" خوانده شد سخن می‌گفت، مخالفت با ولایت فقیه را مخالفت با امام زمان، اصل امامت، قرآن و اسلام خواند. اوگفت: "يک مشت گوساله بزغاله عليه ولايت فقيه شعار می دهند و با ولايت مخالفت می کنند."

آخرین حرفش دادن مهلت به "سران فتنه" بود تا "توبه" کنند. عقب نشینی کامل از نقشه طراحان کودتا.

هفته تاریخی تمام می شود. کیهان در سر مقاله اش می پرسد: "بازی تمام؟ اول ماجراست..."

ما جواب می دهیم: اواخر بازی است. سلاح شما گلوله و نیرنگ است و خشونت. ما به روح ایران مجهزیم. به عشق. به مسالمت. کمی تاریخ را ورق بزنید. تازیان ومغولان را خوی انسانی دادیم، شمایان که رقمی نیستید....



Saturday, 19 September 2009

وقتی لجاجت خامنه ای اسلام را هم به تمسخر می گیرد


امروز یکشنبه 20 سپتامبر از سوی همه مساجد و مراکز اسلامی در لندن و کل انگلستان عید فطر اعلام شده است و حتی برای تائید این موضوع می توان عکس رویت ماه در شهر لندن را در این لینک مشاهده نمود. حال آنکه نماینده خامنه ای در مرکز اسلامی لندن پاشو تو یک کفش کرده که عید دوشنبه 21 سپتامبر خواهد بود. پیدا کنید پرتقال فروش را.......(امان از دست این قوم)

Friday, 18 September 2009

حضور میرحسین در دل بسیجی ها در روز قدس



بعضی اخبار اشاره داشت به عدم حضور میرحسین موسوی در تظاهرات روز قدس. عکس های زیر تاییدی بر حضور سبز ایشان آن هم در دل نیروهای بسیجی می باشد.

Thursday, 30 July 2009

..........................

Tuesday, 28 July 2009

جزئیاتی بیشتر در مورد کهریزک

در مطلب جدیدی به جزئیاتی بیشتر در مورد کهریزک اشاره داردkahrizak.wordpress.com وبلاگ

الان که اينو دارم مينويسم توي يه کافي نت هستم 6 مرداد ماه ساعت 05 : 11 . ديشب ساعت 3 نصف شب بعد از 2 ساعت که اين وبلاگ رو ايجاد کردم در خونمون رو زدند . من از ترس اينکه منو اونجا باز نبرن ( حاضرم کشته بشم ولي به کهريزک برنگردم ) وبلاگ رو پاک کردم . نتونستم حذفش کنم چون با اين وبلاگ آشنايي ندارم . و نميدونم چرا گرداب رو تو پست نوشتم باور کنيد قاطي کردم

اگه شما هم جاي من بوديد و به اين کمپ وحشت ميرفتيد چنان به سر آدم مياورند که باید بگی شتر ديدي نديدي . باور کنيد مثل کابوس بوده واسه من

ديشب خانواده دوستم ساعت 3 نصف شب وقتي که مطلع شدن من آزاد شدم اومدن از من درباره فرزندشون بپرسن که تا ساعت 5گريه و شيون اونا طول کشيد . والان اومدم توي سايت

در کامنتها دو سه نفر نوشته بودند که خودتو معرفي کن و اينطور مصونيت پيدا ميکني و با بي بي سي و صداي آمريکا مصاحبه کن .

جواب من به اين دوستان عزيز اينه که اينطور که مشاهده ميکنم . اينا به سران اصلاحات و کسايي که مصونيت هم دارند رحم نمي کنند چه برسه به من که يه شخص عادي هستم . من وظيفه خودم دونستم که حقايق رو واسه شما بنويسم . که فقط اونا گوشه اي از اين کمپ وحشت بود . در ضمن استرسي که من از اونجا تو ذهنم دارم و واقعيات رو ديدم با اينکه فکر ميکردم آدم پر جراتي هستم اين کار رو ديشب کردم و وبلاگ رو حذف کردم !

دوست دیگری هم اسم چند نفر و خواسته بود که ببینم اونجا بوده یا نه . و درباره روح الامینی پرسیده بود که من الان اخبارش رو خوندم

جواب من به این دوست عزیز اینه که من اسم چندین کشته شده رو اعلام کردم که فقط تو کمپ ما بوده که چند تاشون رو همون روز اول کشتند که ما فقط اسمشو میدونستیم که میلاد بود و چند نفر روهمون روز اول تا حد مرگ زدند که به مرور زمان کشته شدند و اگه به بیمارستان انتقال میداند هرگز نمی مردند . درباره روح الامینی اینو بگم که من ایشون رو نمیشناسم ولی گویا ایشون اینطور که من میبینم در 18 تیر دستگیر شده و مطمئنا با ما در کمپ کهریزک بوده ولی خارج از کهریزک کشته شده . و نکته جالبی که باید بگم اینه که بین ما در روز دوم بازداشت چند تا پسر سرهنگ و مقامات بودن . یکی ادعا میکرد که آیت الله جنتی داییشه ( ولی علیه اون فحش میداد ! ) اون رو اومدن همون روز دوم با احترام بدون کتک و فحاشی به بیرون راهنماییش کردن ! ولی بی شباهت به خود جنتی هم نبود

چند تا از اسامی بازداشت شدگانی رو که تو کمپ ما بودند رو معرفی میکنم . اینا تا پریشب که من اونجا بودم زنده بودن

اسدالله زارع ( پزشک ) – حمید لولاگر – افشین اسمی ( اوضاع جسمانیش اصلا جالب نیست . دائم مادر و خواهرش رو صدا میزنه 16 سالش هم نیست ولی ایکاش به جای من اون رو آزاد میکردند ) احسان شبستری – احمد نیکخواه – رضا عنایت – امین عزیزی ( میگفت خودش پرسنل نیروی انتظامیه ! ولی در مرخصی بوده ) حمید رضوانی – هومن احمدی ( این 18و 19 سالشه ولی از همه سیاسی تر بود و اصلا نترسیده بود میگفت اگه باز آزاد بشم تو تظاهراتها شرکت میکنم عشقش میر حسین موسوی بود وقتی میزدنش میگفت یا حسین میر حسین !!!!! انقدر لباس شخصیا میزدنش که دیگه شعار هم میداد کاری باهاش نداشتند ) یه شخص مهم دیگه ای هم که آدم پا به سنی بود و فیزیک چهرش مثل آدم سیاسی ها و مسئولان بود که خودش رو معرفی نکرد و روز سوم چهارم اومدن بردنش . واقعا بهش نمیومد که اهل تظاهرات و اینا باشه و با هیچکس هم بحث نمیکرد . لباس شخصی های داخل زندان هم زیاد نمیزدنش !

13 : 12 دقیقه و من باید برم .

Monday, 27 July 2009

فجایع و کشتار انسانی در اردوگاه کهریزک از زبان شاهد عینی( 6مردادماه)

فجایع و کشتار انسانی در اردوگاه کهریزک

kahrizak.wordpress : نمیدونم از کجا شروع کنم ! اگه از لحاظ انشایی و املایی گزارشی رو که میخوام الان از گوانتاناموی ایران کمپ کهریزک بگم ایراد داشت من رو ببخشید چون خیلی عجله دارم و باید زودتر برم . الان که دارم این رو مینویسم ساعت 8 دقیقه بامداد 6 مرداد ماه هست . من بامداد امروز به همراه چند نفر به طرز معجزه آسایی از مرگ حتمی نجات یافتیم .


و الان از بیمارستان رسیدم خونه و بلافاصله پای سیستم اومدم و این وبلاگ رو ایجاد کردم


من 18 تیر دستگیر شدم . 21 سال سن دارم . الان که دارم اینو مینویسم باز باورم نمیشه که آزاد شدم . تو تظاهرات 18 تیر که با یکی از دوستام سوار موتور بودیم و دوستم داشت با موبایل فیلمبرداری میکرد توسط چند لباس شخصی مورد ضرب و شتم قرار گرفتیم . یه زن اومد ما رو از زیر دست اینا نجات بده که اون بیچاره هم کلی زدند . ما رو انداختند توی یه مینی بوسی که پر از آدم کتک خورده و شل و پل بود مثل خود ما . مینی بوس ما رو به یه کلانتری برد . انقدر کتک خورده بودم که نفهمیدم کجا بود . بعد ما رو اونجا کنار دیور چیدند و منو دوستم کنار هم وایسادیم . بعد یه لباس شخصی قوی هیکلی اومد و یکی در میون میکشید بیرون و با تک پا سوار مینی بوسمون کرد و اون لحظه دیگه از دوستم خبر نداشتم و ندارم ما رو به همراه ده ها نفر دیگه به اردوگاه کهریزک بردند . باور نمیکنید حداقل اون اتاقی که ما رو بردند 200 نفر بودند . همه زخمی و باتوم خورده . صدای ناله همه جا رو فرا گرفته بود . با خودم گفتم اینا میخوان چی به سرمون بیارن . شاید فردا بریم دادسرایی . زندانی . اونجا حداقل از اینجا بهتره . اصلا جا نبود که بشینی . تمام در و دیوار خون بود .


به فکر دوستم بودم آخه اون از بچه هایی نبود که بتونه این جور جاها رو تحمل کنه . تو این اوضاع و احوال کسانی که تو اتاق بودند شروع به گریه و زاری و ناله کردن و گفتن 1 نفر مرده . صدا از ته اتاق میومد ولی شاید باورتون نشه همه به هم چسبیده بودیم و نمیتونستیم تکون بخوریم . نگهبانای لباس شخصی اومدن تو و لامپارو شکوندن در تاریکی مطلق شروع کردن زدن . هر کی جلو دستشون بود میزدن . نیم ساعت حسابی کتک زدن . چند نفر از شدت کتک خوردن به کما رفتن شاید هم مردن .


بعدش چند تا چراغ قوه روشن کردن وانداختند تو صورت ما ها گفتند اگه صداتون دراد این باتوم ها رو میکنیم ….. باورم نمیشد . فکر میکردم دارم کابوس میبینم


صادق که انگار ارشدشون بود جنازه اون کسی رو که مرده بود رو برداشت و تکیه جنازه رو داد به دیور چراغ قوه رو انداخت رو صورتش گفت ما حکم کشتن شما رو داریم . پس شانس بیارید و مثل این مادر … ( به مرده ) نمیرید . هیچ صداتون رو در نمیارید . تا صبح اگه زنده موندید موندید . اگه نمردید که …


گفت شما محاربه هستید . میدونید محاربه یعنی چی . یه نفر از اون جلو که پسری بود حدود 16 . 17 سال سن داشت گردنش رو گرفت به اینا بگو محاربه یعنی چی ! گفت نمیدونم . گفت غلط کردی ندونی ! شروع کرد به زدنش گفت بگو . بگو بگو . اونقدر زدش که از حال رفت . میگفت یعنی شیطان . یعنی خطا کار . انقدر زدش که چند نفر شدیدا اعتراض کردن . که اونها هم در حد مرگ کتک خوردن .


تو اون اتاق ما تا صبح حداقل 4 نفر کشته شدن


صادق نعره کشی و گفت اینجا از توالت فرنگی و مسواک و اینا خبری نیست همینجا کاراتون رو میکنید !!! . شیر فهم شدید ؟


هیچ آدم سالمی بین ما نبود و همه خون یا رو صورتشون لخته زده بود مثل من . یا چشمشون باد کرده بود مثل من . یا مثل خیلیا دست پاشون شکسته بود . به دلیل تاریکی مطلق من خیلیها را نتونستم ببینم


وقتی که در رو باز میکردند با دیدن نور چشممون شدیدا احساس ناراحتی عجیبی میکرد . فردای اون روز و روزهای دیگه رو به بدنرین شکل که توضیحش زمان بسیار میخواهد گذروندیم . به ما برای اینکه از گرسنگی نمیریم هر روز که نمیدانیم شب بود یا روز بود ! یک گونی ته مانده غذا که آن را با اشتیاق میخوردیم به ما میدانند . که داخلش تکه های نان . سبزی . برنج بود میدادند . که شخصی بین ما بود بنام دکتر زارع که میگفت یک پزشک است و مسئول تقسیم غذا بود . من ایشان و تعداد زیادی از هم بندانمان را که چند روز بود فقط صدای آنها را میشندم از صدا میشناختم تا اینکه بعد از چند روز صادق آمد و چند لامپ با خود آورد و ما را بعد از چند روز به محوطه کمپ برد . واااااای برا ما یک حس آزادی بود . آسمان ابی و نور خورشید برای ما تازگی داشت . ( در ضمن این را بگم که بخاطر این ما را به محوطه آوردند که کثافتها و مدفوع خود را از اتاق بیرون بریزیم ) معذرت میخوام که اینطور مینویسم ولی تا چند وقت دیگه که بقیه هم از زندان آزاد بشن بخصوص کمپ کهریزک اونها بهتر واستون توضیح میدن و مطمئن هستم این کمپ در بعضی موارد دست گوانتانامو و ابوغریب را طی این چند روز از پشت بسته . به هر حال به گفته نوچه های صادق ما جزو اولین کسانی بودیم که بدون دادگاهی ! بامداد دیروز به خاطر شلوغی بیش از حد کمپ به بیرون انداختند . و ما را تهدید کردند که اگر جایی حرفی بزنیم ما را به قتل میرسانند . من بلافاصله با خانواده ام نیمه شب دیشب با موبایل یک عابر تماس گرفتم و اونها به سراغم آمدند . طعم آزادی خیلی شیرین است . اما به یاد داشته باشید که الان هزاران نفر تو اردوگاه کهریزک بدترین شرایط رو میگذرونن .


در ضمن اسامی چند نفر رو که تو این مدت جان خودشون رو فقط تو کمپ ما از دست دادن و من حفظ کردم رو میگم . در ضمن اگر این حیوان صفتها اینها رو به بیمارستان میبردند شاید الان زنده بودند


حسن شاپوری ( دانشجو )


زضا فتاحی ( دانشجو )


میلاد فاقد فامیلی ( اون پسره 26 . 17 ساله که توسط صادق شب اول به باد مشت و لگد گرفته شد و به کما رفت و اون رو با خودشون بردند . ولی دکتر هم بند ما و به قولی ارشد ما گفت اون از گوش و دهنش خون اومده و متاسفانه مرده )


مرتضی سلحشور


مراد آقاسی


محسن انتظامی

در ضمن اسامی تعداد زیادی از بازداشت شده ها رو تو کمپ خودمون دارم که اون رو هم تو این وبلاگ تا چند روز آینده میگم

خدایا ما رو از شر اینا راحت کن


باورم نمیشه که 24 ساعت پیش کجا بودم

خدایا عمه ایرانیها و آزادیخواهان رو هر چه سریعتر نجات بده

در ضمن احتمال میدم با تغییراتی که تو کمپ کهریزک پیش اومده اون بازداشتگاهی که رهبر فاسد قراره تعطیلش کنه همین کهریزکه . چون خیلی ها توش کشته شدند


رضا یاوری ( نام مستعار من )


6 مرداد ماه ساعت 1:10 دقیقه بامداد


به امید آزادی دربندان کهریزک

Tuesday, 14 July 2009


اعلام حضور سبزپوشان معترض، به بهانه بازگشت هاشمی به نمازجمعه

راهپیمایی با حضور موسوی و خاتمی، جمعه این هفته

حامیان میرحسین موسوی و معترضان به نتایج انتخابات و درگیری‌های پس از آن، در گروههای اینترنتی و کلوپ‌های فضای مجازی اعلام کرده‌اند که جمعه این هفته پس از شرکت در نماز جمعه که به امامت هاشمی رفسنجانی برگزار خواهد شد، برای اعلام حضور و تداوم اعتراض، راه‌پیمایی شرکت خواهند کرد.


این خبر در رسانه‌های مجازی از جمله صفحه میرحسین موسوی و سیدمحمد خاتمی در فیس‌بوک و نیز برخی وبلاگ‌های فعال طرفدار موسوی منتشر شده است.

سایت رسمی هاشمی رفسنجانی نیز حضور وی را در نمازجمعه تهران در روز 26 تیر ماه تایید کرده است.

وبلاگ «موج آزادی» در این باره نوشته است: از آنجایی که کلیه رسانه‌های خبری منتسب به جریان اصلاح‌طلب هک یا فیلتر شده‌اند، این وبلاگ از معدود رسانه‌هایی است که هنوز در ایران فیلتر نشده است و امکان اطلاع‌رسانی به هم‌وطنان را دارد. با انتشار این خبر به گسترده تر شدن این موج سبز کمک کنید. رسانه شمایید!

وبلاگ «دارم مرور می‌کنم» نیز نوشته است: حضور در نمازی که امامت‌اش را قرار است کسی که خود جناح حاکم او را مخالف بزرگ احمدی نژاد و حامی اصلی میرحسین اعلام می‌کند می تواند بسیار معنادار باشد! این حضور هم پیام روشنی برای حاکمیت دارد و هم پیام روشنی برای خود هاشمی و دیگر اصلاح‌طلبان و حتی برای اصولگرایان منتقد. جناح اقتدارگرا مجهز به اسلحه و نیروی نظامی و پول نفت و تشکیلات عریض و طویل اقتصادی است و تنها قدرتی که می‌تواند به جناح مقابل، قدرت عرض اندام بدهد حمایت مردمی است. البته قویا معتقدم که نباید رهبران اصلاح‌طلب حتی خود میرحسین را برای موضع گیری‌های تند تحت فشار بگذاریم؛ چون تند شدن آن ها هیچ نفعی برای ما ندارد اما باید نشان بدهیم که از آن‌ها به شرط حمایت از حقوق مردم حمایت خواهیم کرد. این حمایت به آن ها در جدال با نظامیان مسلح، قدرت می‌بخشد؛ و بدون این حمایت دست آن‌ها خالی خواهد بود.

وبلاگ دیگری نیز نوشته است: روز جمعه فرصتی طلاییست برای نمایش قدرت جنبش سبز و مجاز ترین تجمع که خیلی حرفا برای گفتن خواهد داشت. جمعه فرصتی برای فریاد مردم آزادی خواه ایران خواهد بود. ما ها با پای خودمون و از همه جای ایران جمعه در نمازی که امامتش با هاشمی رفسنجانی هست حضور خواهیم داشت و تمام خیابونهای تهران رو مملو از جمعیت خواهیم کرد. و با گفته شدن تکبیر ، فریاد مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر دروغگو و بعد الله اکبر سر خواهیم داد. جمعه هیچ کس گاز اشک آور یا باتون نمیخوره . جمعه کسی بازداشت نمیشه. و حضور شخص هاشمی در نماز جمعه بهانه ای برای شهرستانی های معترض هست که به جمعیت تهرانی ها ملحق بشن . از شهر من تا تهران حدود ده ساعت راه هست ولی برای حمایت از جنبش این مسیر رو خواهم پیمود تا سهمی از جنبش داشته باشم و نشون بدم این نیرو سرکوب شدنی نیست.


: